در طول انقلاب روسیه، دکتر یوری ژیواگو یک پزشک جوان است که بعد از خودکشی پدرش توسط عمه و عمویش بزرگ شده است. یوری عاشق لارا گویشار زیبا می شود که با معشوق مادرش، ویکتور کوماروفسکی یک تاجر بی وجدان رابطه داشته است. با این حال، یوری با دختر عموی خود، تونیا ازدواج می کند. اما زمانی که او و لارا سال ها بعد دوباره همدیگر را ملاقات می کنند، جرقه عشق دوباره شعله ور می شود.