لوو و هاردیک روزهای بدی را پشت سر می گذارند. لوو متوجه شده است که دوست دخترش به او خیانت کرده است و هاردیک ممکن است که از کارش اخراج شود. هر دوی آنها به شدت نیاز به استراحت دارند و وقتی هم اتاقی آنها بانی به آنها اطلاع می دهد که برای کاری به گوا می رود، آنها از این فرصت برای رفتن به تعطیلات استفاده می کنند.